سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شهید زین الدین

چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده اند. دو ساعت گذشته و هنوز یک سوم تریلی هم خالی نشده، عرق از سر و صورتشان می ریزد. یک بسیجی لاغر و کم سن و سال می آید طرفشان. خسته نباشیدی می گوید و مشغول می شود. ظهر است که کار تمام می شود.سربازها پی فرمانده می گردند تا رسید را امضا کند. همان بنده ی خدا، عرق دستش را با شلوار پاک می کند، رسید را می گیرد و امضا می کند.

"فرمانده شهید مهدی زین الدین"

 

 

 


+ نوشته شـــده در دوشنبه 92 مرداد 21ساعــت ساعت 5:18 صبح تــوسط مهدی آوینی | نظر